اشعار چیستا یثربی
اشعار چیستا یثربی
اشعار چیستا یثربی ,اشعار چیستا یثربی,شعر چیستا یثربی,اشعار عاشقانه چیستا یثربی,اشعار کوتاه چیستا یثربی,اشعار زیبای چیستا یثربی,دانلود اشعار چیستا یثربی,شعرهای چیستا یثربی,شعر چیستا یثربی,کتاب شعر چیستا یثربی,شعر از چیستا یثربی,شعر چیستا یثربی,کتاب شعر چیستا یثربی,شعر از چیستا یثربی,اشعار چیستا یثربی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد چیستا یثربی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
یک زن؛
مگر چقدر قدرت دارد
در بزند،
و کسی در را
برایش باز نکند…؟!
اشعار چیستا یثربی
یک در مگر
چقدر قدرت دارد
بسته بماند،
وقتی زنی عاشق
در می زند … ؟!!
اشعار چیستا یثربی
آنقدر جای خالیات اینجاست،
که کنارم دراز می کشد،
برایم قصه می گوید،
سر بر شانه ام می گذارد
و گاه باهم گریه می کنیم…
شعر چیستا یثربی
آن قدر به نبودنت عادت کرده ام
که اگر یک روز بیایی،
دلم برای جای خالی ات تنگ می شود…!
اشعار عاشقانه چیستا یثربی
عشق
مثل رد دست تو روی هواست
نمی توانم به کسی ثابتش کنم
یا نشانش دهم
اشعار کوتاه چیستا یثربی
حالم که خوب است
یعنی دستانت از شب گیسوانم عبور کرده است
گیسوانم نفس می کشند
اشعار زیبای چیستا یثربی
نگو که تنهایی ام را از بر میخوانی
یا شبم را از صبح میتکانی
نمیتوانی…
دانلود اشعار چیستا یثربی
تو دوری
مشکلی نیست
من همانم که برای دیدن لبخندت
دنیا را قلقلک میدهم
شعرهای چیستا یثربی
بگذار جهان به من بخندد
تماشای لبخندت
آبروی من است…
آماده باش!
شعر چیستا یثربی
تو نباشی؛ چرا دو صندلی؟!
تو نباشی؛ چرا دو پنجره؛ دو تخت؟
کتاب شعر چیستا یثربی
تو نباشی؛ مثل این است که
وارد بهشت شوی؛
خدا رفته باشد…!
شعر از چیستا یثربی
کمی رعایت نکن!
کمی بی ادب؛
کمی جسور؛
ناگهان تر از ناگهان؛
شعر چیستا یثربی
نیمه شبها زنگ بزن!
چیزی بپرس،
حرفی بزن
کاری کن که من به دنیا
جواب پس دهم …!
کتاب شعر چیستا یثربی
کاری کن به گریه بیفتم!
که گریه، شفای دل است …
کمی رعایت نکن!
شعر از چیستا یثربی
نیمه شبها شماره بگیر،
مرا بیدار کن،
جهان را بیدار کن …!
اشعار چیستا یثربی
شب روی شانه من خواب می بیند
و شب پره ها از من و شب
با تردید می گذرند
اشعار چیستا یثربی
و او که بهترین آرزوها را برایم داشت
هفده بار بیشتر از من
خداحافظی را آزموده است
و این فاصله ای نیست
که با دعا و دویدن پر شود
«تسبیح مادربزرگ گم شده…»
و من عجیب خوابم می آید.
اشعار چیستا یثربی
به شب تکیه داده ام
و با صدای تو فکر می کنم
شعر چیستا یثربی
شب همیشه با من صمیمی است
کنار من چهار زانو می نشیند
و با مدادرنگی های کودکی ام
ماه را خط خطی می کند.
اشعار عاشقانه چیستا یثربی
راستی
چشمانت چه رنگی بود؟
می خواهم جهان را به رنگ چشمانت کنم
و بعد بلند شوم
حرف حرف نامت را شماره بگیرم و اشغال کنم!
اشعار کوتاه چیستا یثربی
دوست ندارم کسی به جز من صدایت کند
من آدم حسود بد بی ادبم!
چه فرقی می کند؟
تو که دوستم نداری!
اشعار زیبای چیستا یثربی
در آغاز شعر
تو بودی و شب بود
و آغاز شب
پریشانی گیسوانت…
که هیچ اتفاقی نبود
دانلود اشعار چیستا یثربی
من از کودکی در اندازه های طبیعی نبودم
و در کوچه های فراوان شب
تمام قضا و قدر را
به گامی سراسیمه شوریده بودم
شعرهای چیستا یثربی
شبیه عطش
شبیه عتاب
من از قامت ناگهان گذشتن رسیدم
من از انتهای نثار نگاهت
من از بیت آخر رسیدم
و حجم عبورت چه کم بود
شعر چیستا یثربی
به گاهی که چشمت، ردیف نخستین غزل بود
و هر کس که سهمی از آن داشت
همیشه سزاوار درد
و یا متهم بود
کتاب شعر چیستا یثربی
و تقصیر چشم تو نیست
اگر بی هوا منتشر کرد
و هرگز شگفتی ندارد
اگر ما همه شاعریم
که وزن حضورت
همان وزن شعر شب است
همان وزن کفر
همان وزن آشفتگی
همان بی ادامه
همان عشق
همان مرگ
و یا زندگی…
شعر از چیستا یثربی
در آغاز شعر
تو هستی و عشق و سفر
سفر رسم عشق است
و رفتن مرا می برد
تو را پشت سر، پشت سر می گذارد
و این عادت سرنوشت من است
در در پشت سر
به آب و به باد و عطش می رسی
و هیچ اتفاق جدیدی نیفتاده است
شعر چیستا یثربی
چراغانی گیسوانت به وقت مُحاق
تمام سفر را بس است
کتاب شعر چیستا یثربی
در این روز بی پایان من
چه شعری به دنیا می آید
شعر از چیستا یثربی
سرآغاز شعر
تو بودی و شب بود
و شب، پشت سر بود
و هیچ اتفاق جدیدی نیفتاده است
اشعار چیستا یثربی
صدها بار به ایران حمله شد ؛
دوباره سر پا ایستاد ؛
چشم تو ؛ صدها بار به من حمله کرد ؛
یادم رفت زخم خورده ام ؛
بلند شدم….. . .
اینگونه باجنگ
عاشق همدیگر شدیم !…. . .
اشعار چیستا یثربی
تنهایی ام را برمی دارم ؛
و میروم
تو لایق آن نبودی
که عمرم را به خاطرت ؛
در تشت بیندازم ؛بشویم ؛
اتو کنم و دوباره بپوشم!
اشعار چیستا یثربی
آرزوهایم به تنم آب رفته است…
تو لایق کوچک شدن آرزوهای من نبودی!
شعر چیستا یثربی
وقتی که عیدی ما ؛
یک ” دوستت دارم ” بود ؛
و بین دستهای من و تو ؛
یک خجالت ؛ فقط فاصله بود ؛
اشعار عاشقانه چیستا یثربی
بخدا ؛ شعرم بودی ؛
بخدا ؛ وطنت بودم…
وطنت…. و تنم…. .
بخدا عاشقت بودم ؛
بخدا….
اشعار کوتاه چیستا یثربی
دلم میخواهد لپت را بکشم ؛
توی گوشت بخوابانم ؛
موهایت را چنگ بزنم ؛
پرتت کنم هوا ؛ میان ستاره ها…
و بعد دوباره بگیرمت….
اشعار زیبای چیستا یثربی
اعدامت کنم ؛
آتشت بزنم ؛
خاکسترت کنم….
و بعد دوباره تو را بسازم ؛
و از نو ؛ عاشقت شوم…. . .
دانلود اشعار چیستا یثربی
عشق را مثل آدامس کوچکی به آسمان چسبانده ای!
میگویی این ماه است؟
شرم بر من ؛
شرم برتو ؛
شرم بر شهری که شبش چنین زشت باشد
شعرهای چیستا یثربی
در چشمانت به خواب رفته ام…
نمرده ام ؛
خواب تو را میبینم ؛
بیدارم نکنی!
صدایم نکنی!
خاکم نکنی!
شعر چیستا یثربی
عشق مثل تصادف است !
اولش داغی ؛ نمیفهمی ؛
و بعد درد و اندوه….
و آخر سر ؛
کتاب شعر چیستا یثربی
به زخمش عادت میکنی ؛
نباشد ؛ انگار چیزی کم داری …
شعر از چیستا یثربی
گاهی بهتر میشود ؛
گاهی نمیشود؛
مهم این است که یک جا زمان مچمان را میگیرد؛
یک جا که دیگر راه گریزی نیست!
مگر از قبل؛ آماده باشیم…
من ترجیح میدهم همیشه آماده باشم
شعر چیستا یثربی
در تمام رفت و آمدهای جهان ؛
دلم را جا میگذارم….
تو پیدا میکنی
و باز میفرستی…
کتاب شعر چیستا یثربی
هر چقدر که از من بیشتر بگریزی ؛
بیشتر به دنبالت خواهم آمد !….
پس به کره ی ماه بگریز !….
آنجا هم پیدایت میکنم…
شعر از چیستا یثربی
. . مثل آدم و حوای جهان ؛
که چاره ای جز باهم بودن نداشتند ؛ .
و عشق یعنی همین !
اشعار چیستا یثربی
یعنی چاره ی دیگری نداشته باشی !
به خدا چاره ی دیگری نیست!
کمی راه بیا !….
اشعار چیستا یثربی
کاش دنیا یک نفس ؛
بی یاد تو
استراحت میکرد …
اشعار چیستا یثربی
به جای عشق بازی تو ؛ با تفنگ ؛
و عشق من به قلم ……
عشق بازی دستهای ما ؛ تماشایی ست ؛
پشت چراغ قرمزهایی که رد نمیکردیم….
شعر چیستا یثربی
از تمام شالهایی که پوشیدم ؛
شالی را دوست دارم ؛
که موقع دیدنت ؛ از سرم افتاد… . .
اشعار عاشقانه چیستا یثربی
خاطرات دستت ؛ روی اشیا ؛
معجزه میکند ؛
لحظه های رفته را زنده میکند…. . .
اشعار کوتاه چیستا یثربی
بیا ؛ شالم را بگیر….
هردو جوان میشویم ؛
با رنگ شاد یک شال….. .
اشعار زیبای چیستا یثربی
زندگی ام ؛
تاتر زیبایی بود
روی صحنه ؛ همه چیز عالی….
تمام صندلیهای دورم ؛ همیشه خالی …
دانلود اشعار چیستا یثربی
همیشه وقتی کسی را دوست داری ؛
خاطراتش را با خود همراه داری ؛
مثل یک کوله پشتی در جنگ ؛
شعرهای چیستا یثربی
من ؛ کوله پشتی ام را ؛ کنار جاده گم کردم ؛
فرمان چشمان شما چیست فرمانده ؟
تسلیم شوم ؛ بجنگم ؛ یا برگردم ؟
شعر چیستا یثربی
دنیا بدون تو
چگونه میشود؟
یک اتاق بزرگ انتظار…..
کتاب شعر چیستا یثربی
تنفس ؛ در هوای صبحی که تو هم بیدار میشوی ؛
این تنها شباهت ماست ….
به همین شباهتهای کوچک ؛ راضی ام….
مثل یک زندگی مشترک پنهانی!
شعر از چیستا یثربی
روز می رسد
شب می گذرد
و قطاری که تو در انتظار آنی ؛
هرگز نه می رسد
و نه می گذرد…
شعر چیستا یثربی
تو جلو می آیی
من عقب میروم
خیلی هم جلو نیا
پشت من دیوار نیست !
از جهان ؛ به بیرون پرت میشوم…..
کتاب شعر چیستا یثربی
میخواستم باران شوم ؛ ببارم ؛
جوی آبی شدم ؛ بر من باریدند ؛
شعر از چیستا یثربی
میخواستم دریا شوم ؛ برسم ؛
مردابی شدم ؛ به من رسیدند ؛
اشعار چیستا یثربی
میخواستم رویا باشم ؛ به خوابت بیایم ؛
یک آدم معمولی شدم ؛ از ذهنت پریدم…..
اشعار چیستا یثربی
زنان ؛ دو دسته اند…..
زنانی که عاشق شدن را خوب بلدند ؛
و زنانی که معشوق بودن را….
اگر نمیتوان هر دو را باهم بود ؛
من ترجیح میدهم جزء دسته ی اول باشم! . .
چون میدانم ؛ میتوانم چنان عاشق استواری باشم ؛
که یکروز ؛ به یادم بیفتی!
و همین کافیست…… .
اشعار چیستا یثربی
چه شیرین است مدام به خواب و خلوت تو آمدن !
وقتی حتی نتوانی به پلیس شکایت کنی!
شعر چیستا یثربی
شب غزل چشمان تو را تمام کرد
من دیگر از چه بسرایم ؟
اشعار عاشقانه چیستا یثربی
نگاه کن
اینک آفتاب ، از پنجره سر می کشد
و دستانش را پنهانی بر گیسوانم نوازش می دهد.
پنهان نمی کنم … تو را دوست دارم
اشعار کوتاه چیستا یثربی
انکار نمی کنم
بگذار بفهمند…
خوش به حال آفتاب که زن نیست …
خوش به حال آفتاب که من نیست …
خوش به حال آفتاب که آهسته و نامرئی
همه جا هست
و هرکه را دوست دارد ، می نوازد بی ترس و بی واهمه
اشعار زیبای چیستا یثربی
خوش به حال آفتاب که سوختن نمی داند …
خوش به حال آفتاب که عاشق نیست …
دانلود اشعار چیستا یثربی
خوش به حال تو که خوابیده ای مثل کودکی تازه نفس
و اشک های مرا نمی بینی …
خوش به حال همه ، حتی من ،
که عشق تو را به خاک می برم …
شعرهای چیستا یثربی
چرا بیدارم میکنی؟
مگر شرط نبستیم ؛
هر که اول ؛ دیگری را خواب ببیند ؛
عاشقتر باشد ؟
شعر چیستا یثربی
چرا بیدارم میکنی ؟
میخواهم همه ی زندگی ام را خواب باشم..
کتاب شعر چیستا یثربی
تمام جنگهای جهان
نامت را ،
حاضر غایب می کنند….
شعر از چیستا یثربی
یک هفته نرو !
مرخصی بگیر…
دیشب خواب دیدم که با اسلحه ،
موهایم را شانه میکنی…
اسلحه ای با یک شاخه میخک سفید بر ضامنش…..
خیر است ،
میدانم…
اشعار چیستا یثربی
- ۰ نظر
- ۰۲ دی ۹۶ ، ۱۵:۰۸