اشعار علیرضا روشن
اشعار علیرضا روشن
اشعار علیرضا روشن,اشعار علیرضا روشنی,اشعار عاشقانه ی علیرضا روشن,شعر علیرضا روشن,اشعار عاشقانه علیرضا روشن,اشعار کوتاه علیرضا روشن,اشعار زیبای علیرضا روشن,اشعار جدید علیرضا روشن,بهترین اشعار علیرضا روشن,مجموعه اشعار علیرضا روشن,دکلمه شعر علیرضا روشن,شعر های علیرضا روشن,شعر کوتاه علیرضا روشن,شعر عاشقانه علیرضا روشن,شعر نو علیرضا روشن,مجموعه شعر علیرضا روشن,شعرهای علیرضا روشن,کتاب شعر علیرضا روشن,بهترین شعر علیرضا روشن,شعرهای عاشقانه علیرضا روشن,شعر عاشقانه از علیرضا روشن,شعر کوتاه عاشقانه علیرضا روشن,شعرهای کوتاه علیرضا روشن,شعر کوتاه از علیرضا روشن,شعرهای کوتاه از علیرضا روشن,اشعار زیبا از علیرضا روشن,شعر زیبای علیرضا روشن,شعرهای جدید علیرضا روشن,شعر جدید علیرضا روشن,بهترین شعرهای علیرضا روشن,زیباترین اشعار علیرضا روشن,مجموعه شعرهای علیرضا روشن,شعر علیرضا روشن,شعر علیرضا روشن کشاورز,شعر علیرضا روشن,دکلمه شعر علیرضا روشن,شعرهای علیرضا روشن,اشعار علیرضا روشنی,شعر های علیرضا روشن,شعر کوتاه علیرضا روشن,شعر عاشقانه علیرضا روشن,شعر نو علیرضا روشن,مجموعه شعر علیرضا روشن,کتاب شعر علیرضا روشن,بهترین شعر علیرضا روشن,شعرهای کوتاه علیرضا روشن,شعرهای عاشقانه علیرضا روشن,شعرهای جدید علیرضا روشن,شعرهای ناب علیرضا روشن,شعری از علیرضا روشن,بهترین شعرهای علیرضا روشن,مجموعه شعرهای علیرضا روشن,زیباترین شعرهای علیرضا روشن,دانلود شعرهای علیرضا روشن,شعر های کوتاه علیرضا روشن,شعر های عاشقانه علیرضا روشن,بهترین شعر های علیرضا روشن,مجموعه شعر های علیرضا روشن,متن شعر های علیرضا روشن,کتاب های شعر علیرضا روشن,اشعار کوتاه علیرضا روشن,شعر کوتاه از علیرضا روشن,شعر کوتاه عاشقانه علیرضا روشن,شعرهای کوتاه از علیرضا روشن,اشعار عاشقانه ی علیرضا روشن,اشعار عاشقانه علیرضا روشن,شعر عاشقانه از علیرضا روشن,شعر نو از علیرضا روشن
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد علیرضا روشن برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
خواب دیدم تنها شدم،
بلند شدم،
تعبیر شد…
اشعار علیرضا روشن
نگاه
خیره شان را به خودت نگیر
ای کوه
طلوع خورشید را منتظرند…
اشعار علیرضا روشنی
خستگی را آغوش تو در می کند
وقتی نیستی؛
اجالتاً چای می نوشیم
چه کنیم؟
اشعار عاشقانه ی علیرضا روشن
تنهایی
پیچیده نیست
چای خوردن است
و گریستن است
به جبر هجران
شعر علیرضا روشن
به هرچه نگاه کردم
رفت
برگ ریخت
رود گذشت
باد رفت
تنها تویی که نمی روی
اشعار عاشقانه علیرضا روشن
که به خاطرت
همه رفتند
اشعار کوتاه علیرضا روشن
یقه بالا می دهیم
دستها در جیب
سیگار به ته رسیده میان ِ لب
به دیوار تکیه می دهیم
نه که کارآگاه باشیم یا عضو مافیا
…نه
بدبختیم
اشعار زیبای علیرضا روشن
مادرت تو را می بیند
خواهرت، پدرت، مردم غریبه
هزار نفر تو را می بینند
همه تو را می بینند
آن وقت، من که دوستت دارم
من که از همه بیشتر دوستت دارم
تنهایم!
اشعار جدید علیرضا روشن
دلم شاخه ای
که می خواهد با پرنده پرواز کند
دلم شاخه ای
که در وداع پرنده تکان می خورد
بهترین اشعار علیرضا روشن
تابوت اگر دو مرده را جا می داشت
من آنجا میبودم کنار تو
ما بندگان ناگزیریم اما
حالا که هجران ، پیشانینوشت مقدر آدمیست
این درخت که اینک تکیهگاه توست
امروز منم
این درخت که امروز منم
فردا تابوتات
بمانی درختات میشوم
بمیری تابوتات
مجموعه اشعار علیرضا روشن
احساس مسافری را دارم
که باید برود
و نمی داند به کجا ،
بلیت سفر به ناکجا را
من سال هاست در مشتم می فشرم
کجاست راننده ؟؟؟
دکلمه شعر علیرضا روشن
شعر چیزی نیست
لحنِ گفتن “دوستت میدارم”است
من
لال و کور و فلج و بیدست و پا شوم اگر
شعر نتوانم گفت شاید ،
اما
دوستت خواهم داشت حتماً .
شعر های علیرضا روشن
خلال آخر کبریت را
باد
بگذار سیگارم را روشن کند
من آرزو به دلم
تو دیگر آزارم نده
در من
دیوانه ای ست
که سیگار می خواهد
شعر کوتاه علیرضا روشن
برق رفته است
کبریت می کشم و شمع را روشن می کنم ،
مبل و صندلی هستند
میز و دیوار و چیز های دیگر هم
از تو اما فقط یک جای خالی مانده است ،
جای خالی دستت بر قاشق
جای خالی پایت در کفش
جای خالی حضورت در من …
شعر عاشقانه علیرضا روشن
میخواهم زندگی کنم
به کوه نگاه کنم
مثل آدم
سوار اتوبوس شوم
چای بنوشم
با بچهام بازی کنم
اما
شعر میگویم
دربارهی همین چیزهایی که میخواهم
و نمیتوانم . . .
شعر نو علیرضا روشن
هی خانم
که خیره نگاه میکنی
لباسم شبیه او بود یا قد و قوارهام ؟
شرم نکن من درد تو را میفهمم
من هم به یاد او
به ابرها و آدمها
حتی به دیوار
خیره شدهام
هر چه دلت میخواهد نگاه کن
مجموعه شعر علیرضا روشن
وقتی می گویند نیست
کاغذ را گفته باشند یا برق را
فرق ندارد
من یاد تو می افتم…
شعرهای علیرضا روشن
به خودت نگیر شیشهی پنجره
تمیزت میکنند
که کوه را بیغبار ببینند
و آسمان را بیلکه
به خودت نگیر شیشه
تمیزت میکنند که دیده نشوی!
کتاب شعر علیرضا روشن
دلتنگی خیابان شلوغیست
که تو در میانهاش ایستاده باشی
ببینی میآیند
ببینی میروند
و تو همچنان ایستاده باشی.
بهترین شعر علیرضا روشن
در شعرهای من
ممکن است
ماه، راه شود
و کوه، دریا
اما درد
کماکان
همان است که بود.
شعرهای عاشقانه علیرضا روشن
دستگیره در را که می گیری
پرنده ای بال می گشاید
پلنگی خیز بر می دارد
نهنگی باله می جنباند
کودکی برای اولین بار
روی پا می ایستد
تا بروند
مانندِ تو
که دستگیره در را گرفته ای.
شعر عاشقانه از علیرضا روشن
از لیوان ها به لیوان شکسته فکر می کنی
از آدم ها به کسی که از دست داده ای
به کسی که به دست نیاورده ای
همیشه چیزی که نیست
بهتر است …
شعر کوتاه عاشقانه علیرضا روشن
مرا آتش زد و
از من
دوری کرد
که نسوزد …
شعرهای کوتاه علیرضا روشن
چشمت تفنگ است
و نگاهت
گلوله ایی
شعر کوتاه از علیرضا روشن
تو
قلبی را نشان رفته ایی
خطا حتی اگر کنی
هدف به سمت تیر تو پرتاب می شود
هدف در خطای توست
نترس
شلیک کن !
شعرهای کوتاه از علیرضا روشن
از من نشانی نپرس
من خودم گم شدهام …
اشعار زیبا از علیرضا روشن
باد را از بند می ترسانند
مرا از تنهایی
با تو هیچ سلولی
انفرادی نیست …
شعر زیبای علیرضا روشن
لب بر لبت
چنانت به درخت بچسبانم به دلتنگى
که درخت شوى
که رفتن اگر بخواهى
نتوانى!
که بمانى…
شعرهای جدید علیرضا روشن
در صدا کردنِ نام تو
یک “کجایی؟” پنهان است…
یک “کاش می بودی”
یک “کاش باشی”
یک “کاش نمی رفتی”
من نامِ تو را
حذف به قرینهء این همه دلتنگی و پرسش
صدا می زنم …
شعر جدید علیرضا روشن
عطر توست در هوا…
میآیی
یا رفتهای؟؟؟
بهترین شعرهای علیرضا روشن
منم
درختی که
برگ هایش را ریخت
تا تو
ماه را
از میان شاخه هایش
تماشا کنی.
زیباترین اشعار علیرضا روشن
برای پرنده ای
که نمی خواهد بپرد
وزنه ای ست بال،
که بر تن
سنگینی می کند.
مجموعه شعرهای علیرضا روشن
منم اناری در هنگامه ی ِ پوسیدن !
تا دورم نینداخته اند
صورتم را به دو دست بگیر
و لب هایم را بمک !
شعر علیرضا روشن
عطرت
زودتر از تو آمد
تو
زودتر از عطرت
رفتی
شعر علیرضا روشن کشاورز
من و یارم
هیچگاه
همدیگر را نخواهیم دبد
او به باد پاییزی می ماند
من به برگی خشک
او باد است ، می آید
من برگم
میروم
شعر علیرضا روشن
وقتی چشمت را
هنگام بوسیدن یارت
میبندی
مرا به یاد بیاور
که با چشم بسته
در کوچه ی تاریک
آواز می خوانم و
دور می شوم
دکلمه شعر علیرضا روشن
در ِ قفس را باز بگذار
پرنده
اگر به تو عاشق باشد
بر شانههایت مینشیند
شعرهای علیرضا روشن
پلنگ خال خال نیست
داغ ِ صد هزار هِلال ِ سوخته بر تن دارد
در فراق ِ ماه
اشعار علیرضا روشنی
در ِ زندان گشوده شد
به استقبالِ اسیری دیگر
شعر های علیرضا روشن
دریا و کوه و آسمان را نه
جایِ خالیِ تو را تماشا می کنم
شعر کوتاه علیرضا روشن
کشاورز دعایِ باران خواند
و باران آمد
کاش تو را خواسته بود
کاش تو آمده بودی
شعر عاشقانه علیرضا روشن
ماشین را برای ِ خودش نگه داشت
خودش را پیاده کرد
خودش را به خانه برد
برای خودش چای ریخت
خودش را به رختخواب برد
و خودش را دلداری داد
کسی
که به خودش پی برده بود
شعر نو علیرضا روشن
تو سکوت ِ لابهلای ِ حرفهای ِ منی
از حرفهایم
آنچه نمیگویم
تویی
مجموعه شعر علیرضا روشن
دلم گوزن ِ تیر خورده ای
که در پنهان جای ِ دره
ماغ می کشد
دیگران می شنوند
من اما
جان می کنم
کتاب شعر علیرضا روشن
ساعت چهار و سی و هشت دقیقه است
به وقت ِ سی و سومین سال ِ بی تو بودن
بهترین شعر علیرضا روشن
دستِ برگ را
در دستِ باد
دستِ ساحل را
در دستِ آب
می بینم و دست هایم در جیب
به تو فکر می کنم
شعرهای کوتاه علیرضا روشن
کاش می شد مُرد
مثل راه رفتن
خوابیدن
خرید کردن
کاش می شد خواست
و مُرد
شعرهای عاشقانه علیرضا روشن
باش؛
تا بی اشتها شوم
نباشی اگر
نان میخرم و آب میخورم
باش؛
تا به هرچه غیر تو
بی اشتها شوم
مثل دو عاشق
که ساعتِ نگاه کردن را
به غذا خوردن
تلف نمیکنند.
شعرهای جدید علیرضا روشن
تنهایی از کنارِ همین تیرک برق آغاز شد
و به شهر
کشور
و زمین
گسترش پیدا کرد.
شعرهای ناب علیرضا روشن
پرنده
در آسمان تیرباران می شود
نه در قفس
شعری از علیرضا روشن
او را که رو به نور می رود
دیگران
تاریک می بینند.
بهترین شعرهای علیرضا روشن
خودم را به چیزهایِ بسیاری شبیه کردم
تا در فراقِ تو
شعری تازه بگویم
اما برعکس شد
همه یِ آن چیزها شبیه من شدند
و دردِ فراق گرفتند.
مجموعه شعرهای علیرضا روشن
احساس شهری بین راهی در من است
من در میانه ام ایستاده ام
میان آمدن
و رفتنت…
زیباترین شعرهای علیرضا روشن
کرک های ِ قالی
رو به رفتنت خم شده اند
دانلود شعرهای علیرضا روشن
از هر گلوله
یک پرنده
کشته میشود
هزار پرنده
پرواز میکنند
شعر های کوتاه علیرضا روشن
جای لبهایت
سیگار میگذارم
جای خودم
سیگار را آتش میزنم
شعر های عاشقانه علیرضا روشن
منم
پرِ افتاده ی پرنده ای
که پرواز کرده است.
بهترین شعر های علیرضا روشن
منم
غریبهای
در عکسی دستجمعی
میان ِ آشنایان
سوال ِ دایم ِ بیجوابم من
من
«این کیست؟» هستم
مجموعه شعر های علیرضا روشن
من به در ِ خانه ات تکیه داده ام
عابران می گویند نیست
به خانه ی متروکش نگاه کن
نیست
رفته است
می گویند و می روند
سی سال است می گویند
نیست
رفته است
گفته اند و رفته اند
من اما
به درِ خانه ات تکیه داده ام
متن شعر های علیرضا روشن
پَناه به تاریکی
از شَرِ بطالتِ تابیدَنت
اِی خورشید
کتاب های شعر علیرضا روشن
آمدن ِ کسی را انتظار نمیکشم
به خودت نگاه میکنم
ای تاریکی
اشعار کوتاه علیرضا روشن
کسی که نشسته است همیشه خسته نیست
شاید جایی برای رفتن نداشته باشد
کسی که نشسته است
شاید خسته باشد
شاید همه جا را گشته باشد و خسته باشد
کسی که نشسته است
حتما گم کرده ای دارد….
شعر کوتاه از علیرضا روشن
آنجا که تو ایستادهای
همیشه پاییز است
همیشه برگها میریزند
همیشه بادها
خاک را بلند میکنند و غم را
مینشانند
آنجا که تو ایستادهای ای من
با تو هستم
آدم ِ تنها
خودش را «تو» خطاب میکند
شعر کوتاه عاشقانه علیرضا روشن
ما شعر می گوییم
ما
که نمی توانیم زندگی کنیم
ما شعر می گوییم …
شعرهای کوتاه از علیرضا روشن
کسی که نداند یار من کجاست
مثل من است
و من
برای خودم کفایت می کنم
اشعار عاشقانه ی علیرضا روشن
باید خودم را ببرم خانه
باید ببرم صورتش را بشویم
ببرم دراز بکشد
دلداریاش بدهم، که فکر نکند
بگویم که میگذرد، که غصه نخورد
باید خودم را ببرم بخوابد
«من» خسته است
اشعار علیرضا روشن
- ۰ نظر
- ۲۷ آبان ۹۶ ، ۱۳:۳۴