برای دیدن عکس های جدید گیتی خامنه و بیوگرافی
به ادامه مطلب مراجعه کنید
عکس های جدید گیتی خامنه
عکس های جدید گیتی خامنه
عکس های جدید گیتی خامنه
عکس های جدید گیتی خامنه
عکس های جدید گیتی خامنه
عکس های جدید گیتی خامنه
عکس های جدید گیتی خامنه
عکس های جدید گیتی خامنه
عکس های جدید گیتی خامنه
عکس های جدید گیتی خامنه
شعر در مورد وفای به عهد,شعر در مورد وفای به عهد کودکانه,شعر در مورد وفای به عهد از حافظ,شعری در مورد وفای به عهد,شعری کودکانه در مورد وفای به عهد,شعر بچه گانه در مورد وفای به عهد,شعر درباره وفای به عهد,شعری درباره وفای به عهد,شعر درباره ی وفای به عهد,شعر حافظ در مورد وفای به عهد,شعر درباره وفای به عهد کودکانه,شعر کودکانه درمورد وفای به عهد,شعری از حافظ در مورد وفای به عهد,لطیفه در مورد وفای به عهد,لطیفه درباره وفای به عهد,شعر کودکانه در مورد وفای به عهد,شعر کودکانه درباره وفای به عهد,شعری درباره ی وفای به عهد,شعر کودکانه درباره ی وفای به عهد,شعر کوتاه دربارهی وفای به عهد,شعر سعدی در مورد وفای به عهد,شعر وفای به عهد,شعر وفای به عهد کودکانه,شعر وفای به عهد,شعر وفای به عهد و پیمان,شعر درباره وفای به عهد,شعر در وفای به عهد,شعر کوتاه وفای به عهد,شعری درباره وفای به عهد,شعر در مورد وفای به عهد,شعر درباره ی وفای به عهد,شعر در مورد وفای به عهد کودکانه,شعر درباره وفای به عهد کودکانه,شعر کودکانه درمورد وفای به عهد,شعر کودکانه برای وفای به عهد,شعر راجع به وفای به عهد,شعری در مورد وفای به عهد,شعری کودکانه در مورد وفای به عهد,شعر بچه گانه در مورد وفای به عهد,شعر در مورد وفای به عهد از حافظ,شعر کوتاه درباره وفای به عهد,شعر کوتاه دربارهی وفای به عهد,شعر کوتاه در مورد وفای به عهد,لطیفه درباره وفای به عهد,لطیفه در مورد وفای به عهد,شعر حافظ در مورد وفای به عهد,شعری درباره ی وفای به عهد,شعر کودکانه درباره ی وفای به عهد
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد وفای به عهد برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را
الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را
قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد
سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را
عهد با زلف تو بستم خدا می داند
سر مویی نشکستم خدا می داند
من این عهدی که با موی تو بستم
به مویت گر سر مویی شکستم
دلم ز بهر چه با طره تو بندد عهد
که هندواست و به یک موی بشکند میثاق
در کیش سر زلف که هم عهد شکست
زنار توان بستن و پیمان نتوان بست
ای که دل برکندی از پیمان یاران قدیم
گاه گاهت یاد باید کرد از عهد و داد
ندانستم که مه رویان به عهد خود نمی پایند
از آن عهد و از آن پیمان پشیمانی ، پشیمانی !
عهدم همه با پیر مغانست هلالی
گر با دگری عهد نبستم ، چه توان کرد ؟
من هشیار با مستان ندارم روی بنشستن
که می گویند بشکن عهد و بی شرمیست بشکستن !
هر چند پسند همه خلقی ز لطافت
اینت نپسندیم که در عهد نیایی
دل با همه آشفتگی از عهده برآمد
هر عهد که با زلف پریشان تو کردم
دل درو بستیم و از ما در گسست
عهد نشکستیم و از ما بر شکست
چه نیکو روی و بد عهدی که شهری
غمت خوردند و کس را غم نخوردی
یاد باد آنکه به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
سالها عهد وفا بست ولی آخر کار
عهد بشکست و جفا کار شد افسوس ، افسوس !
منال ای بلبل از بد عهدی گل
که تا بودست خوبی ، بی وفا بود
کجا شد عهد و پیمان را چه کردی ؟
امانت های چون جان را چه کردی ؟
سست عهدی که بدو عهد مودت بستم
ترسم آخر که به سختی شکند پیمان را
یارب این نامه که آورد که از هر شکنش
بوی جان پرور آن عهد شکن می آید
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
با تو اخلاصم دگر شد بس که دیدم نقض عهد
من که در آتش نگردانم عیار خویش را
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
تو عهد کرده ای که کشانی به خون مرا
من جهد کرده ام که به عهدت وفا کنی
تو را با من نه عهدی بود ز اول
بیا بنشین بگو آن را چه کردی ؟
با آنکه زو دلخسته ام، خود را بر او بربسته ام
چون عهد او را بشکسته ام، خواهم که پیمان بشکند
این همه جور و جفا و مکر و دستانش ببین
وآنهمه پیمان و شرط و عهد و میثاقش نگر
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفائی
عهد نابستن از آن به ، که ببندی و نپائی
تا ز عهد حسن تو آوازه شد در شرق و غرب
آسمان با عشق بازی عهد و پیمان تازه کرد
گداختم ز جفا تا وفا به عهد تو کردم
بلی نتیجه ی عهد تو، وفای من است این
آن ماه در مهد آمده ، کام مرا شهد آمده
من باز در عهد آمده ، او از سر پیمان شده
گر شما را طاعت است و زهد و تقوی و ورع
باک نیست چون دوست اندر عهد و در پیمان ماست
قرار این بود کز پیمان و عهد من نتابی رو
به هیچ انگاشتی عهد و قرارم ، این چنین باشد
هر عهد که بستم من ، بشکست دل شیدا
دل رأی دگر دارد من رأی دگر دارم
با سر زلف شکن در شکنش عهد مبند
که بدین واسطه ما بی سرو سامان شده ایم
ای دل ، ای دل مهر آن مه ورز و ایمان تازه کن
سر بنه در پای جانان عهد و پیمان تازه کن
برنخیزد ناله ای از ما رهی
عهد الفت با خموشان بسته ایم
در عهد بتان آنچه وفا بود نمودیم
در عالم عشق آن چه بلا بود کشیدیم
مگو پیمان و عهدم استوار است
که در پیمان شکستن استواری
سست عهد و سرد مهرند این رفیقان همچو گل
ضایع آن عمری که با این سست عهدان سر کنی
عهد کردی که وفا پیشه کنی ، جهد بکن
تا بدانم که درین عهد وفایی بودست
ای که با ما وعده ها کردی خلاف
از وفا و عهد و پیمانت ملاف
عهد همه بشکستم در بستن پیمان
دامن مکش از دستم ، دست من و دامانت
از جفا تا او چهار انگشت بود
از وفا تا عهد صد فرسنگ داشت
تو دوری و من در فراق تو زنده
زهی سست عهد و زهی سخت جانی
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من ، که قسم های تو باور کردم
باز ترک عهد و پیمان کرده بود
کشتن ما بر دل آسان کرده بود
تنها نه همین دلبر من عهد شکن شد
با هر که دم از مهر زدم ، دشمن من شد!
مرا با توست پیمانی ، تو با من کرده ای عهدی
شکستی عهد یا هستی بر آن پیمان ؟ نمی دانم
دلی بستم به آن عهدی که بستی
تو آخر هر دو را با هم شکستی
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار
عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم
فریب مردمی صائب مخور از چشم پرکارش
که از بهر شکستن عهد و پیمان تازه می سازد
ترا که نرگس مخمور و زلف مهپوشست
وفا و عهد قدیمت مگر فراموشست ؟!
تیر خم رب، خطا ندارد
آن چوب خدا، صدا ندارد
در آتش هجر تو بسوزد
آن کس که به عهد، وفا ندارد
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم
وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر
که من از دست تو فردا بروم جای دگر
بامدادان که برون می‌نهم از منزل پای
حسن عهدم نگذارد که نهم پای دگر
کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی
وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم
روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم
حال اگر چه هیچ نذری عهده دار ِ وصل نیست
یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
با هرکه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!
بد خلقم و بد عهد زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
شاکر نعمت و پرورده احسان بودم
چه کند بنده که بر جور تحمل نکند
بار بر گردن و سر بر خط فرمان بودم
بی‌وفا می‌خواندم ، آن بی‌وفا پیداست کیست
من به مهرش می‌دهم جان ، بی‌وفا پیداست کیست
به سلامتـــی همه ی ♥ متولدین ماه مـــهـــر ♥ کــــه ……
از پاکـیشــون دوستــــی شـــروع میشـــه
از صـداقتشـــون دوستــــی ادامــه پیدا میکنــه
و از وفـــاشـــون دوستــــی پایانـــی نـــداره…
پس حداقل باید دوستاشـــون قدرشونـــو بدونن…
یعنـــــی می دونـــن؟؟؟؟!
عمرا اگه بدونن…
الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع)
هر چیز که داشت بی‌ریا داد حسین (ع)
یعنی که تأملی کنید ای یاران !
آن هستی خود زکف چرا داد حسین (ع)
شعر در مورد امام موسی کاظم,شعر در مورد امام موسی کاظم (ع),شعری در باره امام موسی کاظم,شعر در مورد شهادت امام موسی کاظم,شعر در مورد میلاد امام موسی کاظم,شعر کودکانه در مورد امام موسی کاظم,شعر زیبا در مورد امام موسی کاظم,شعر کوتاه در مورد امام موسی کاظم,یک شعر در مورد امام موسی کاظم,شعر دوبیتی در مورد امام موسی کاظم,شعر در باره ولادت امام موسی کاظم,شعر در باره ی امام موسی کاظم,شعری درمورد امام موسی کاظم,شعر کوتاه در مورد شهادت امام موسی کاظم,شعر درباره شهادت امام موسی کاظم,شعری درباره شهادت امام موسی کاظم,شعر درباره ی شهادت امام موسی کاظم,شعری درباره ی شهادت امام موسی کاظم,شعر کودکانه در مورد ولادت امام موسی کاظم,شعر درمورد ولادت امام موسی کاظم,شعر درمورد تولد امام موسی کاظم,شعر درباره میلاد امام موسی کاظم,شعری درمورد ولادت امام موسی کاظم,شعری درباره ولادت امام موسی کاظم,شعر کودکانه درباره امام موسی کاظم,شعر زیبا درباره امام موسی کاظم,شعر کوتاه درباره امام موسی کاظم,شعر کوتاه درباره ی امام موسی کاظم,شعری کوتاه درباره ی امام موسی کاظم,شعر امام موسی کاظم,شعر امام موسی کاظم علیه السلام,شعر امام موسی کاظم ع,شعر امام موسی کاظم حدیث اشک,شعر امام موسی کاظم دوبیتی,اشعار امام موسی کاظم,اشعار امام موسی کاظم,اشعار امام موسی کاظم علیه السلام,شعر شهادت امام موسی کاظم علیه السلام,اشعار امام موسی کاظم ع,اشعار ولادت امام موسی کاظم ع,شعر در مورد امام موسی کاظم (ع),اشعار میلاد امام موسی کاظم ع,شعر در وصف امام موسی کاظم ع,شعر دوبیتی در مورد امام موسی کاظم,اشعار الامام موسى الکاظم,شعر الامام موسى الکاظم,اشعار على الامام موسى الکاظم,اشعار بحق الامام موسى الکاظم,شعر شهادت امام موسى کاظم,اشعار مرثیه امام موسی کاظم
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد امام موسی کاظم برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
تاکه ما همسفر عشق به افلاک شویم
بارالها! مددی کن که همه پاک شویم
دست تقدیر چنان کن که پس از دادن جان
در جوارحرم عشق همه خاک شویم
ای بر همه خلق مقتدا ادرکنی
ای روح و روان مرتضی ادرکنی
ای موسی کاظم ای امام محبوس
ای یوسف آل مصطفی ادرکنی
ترسـی از فقــر ندارند گدایان کریم
دست خالی نروند از در احسان کریم
حاجت خواسته را چند برابر داده است
طیب الله به این لطف دو چندان کریم
مشکل گشای کارها باب الحوائج
ذکر توسّل های ما باب الحوائج
دارد هوای شیعه را باب الحوایج
پیوسته می گوییم «یا باب الحوائج»
چشمهایش همه را یاد خدا می انداخت
لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت
پا برهنه همه بر بُشر شدن محتاجیم
نظری کاش که بر ما، گذرا می انداخت
همه عمرم به زندان‌ها سپر شد
نگاهم ماند بر ره بی اثر شد
مرا زنجیر و غل از پا نینداخت
ز دشنام عدو عمرم به سر شد
غمت دانم هزاران دسته بوده
تنت موسی بن جعفر خسته بوده
تو را باب الحوائج خوانده‌اند چون
که عمری در به رویت بسته بوده
قربونِ گنبدی که خیلی غریب و با صفاست
ضریحش همسایه‌ی کرب و بلای عاشقاست
تو امامِ کاظم و باب الحوائجِ منی
پای روضه‌هات داری به قلبم آتیش می‌زنی
اشک چشمِ من روونه از بهونت آقا جون
یه گدا اومده امشب درِ خونت آقا جون
اگه تو ردّم کنی بی سر و سامون می‌مونم
تک و تنها میونِ دنیا هراسون می‌مونم
غریبِ غریب نواز از تو اشارتی میخوام
زخم من دوا می‌خواد روای حاجتی میخوام
عمری پر بسته بودم طائرِ قبرت نشدم
زندگیم تموم شد و زائرِ قبرت نشدم
مهرت به کائنات برابر نمی شود
داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود
سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود
مهر و کرامت و سخا آمده
مظهر بخشش خدا آمده
به یک کلام و یک سخن در وجود
ستاره عشق و صفا آمده
باشد قرار و وعده ما شهر کاظمین….
تهران برای عرض ادب؛؛ باب میل نیست…
از بس که حاجت داده ای بعد از نمازم
دست قنوتی هم به سوی کاظمین است
از آدمیت هم نبردم من نصیبی
ای کاش بودم جای آن بالا کبوتر
ازبس که دست های دعا سمتت آمده
آیینه ی تمام نمای خدا شدی
روی صحن و گنبدت پرواز چیز دیگری ست
کاش من هم چون کبوترهای صحنت می شدم
امشب کبوتران حرم گریه میکنند…
همراه مادرمان در عزای تو
یک حاجتی آورده ام مفتاح حاجات
صحن شما اینگونه… زهرا….وای هیهات
تمام خواهش من از شما فقط این است
به چشم زایر خود اشک کربلا بدهی
من مطمئنم سرنوشتت چون بقیع است
آنجا اگر هم روضه ی زهرا بخوانند
دو دست داده خدا تا که ما بخواهیم از
دو پادشاه که در یک حرم کنار همند
مردم به یاد بی کفن کربلا هنوز
تشییع می کنند تو را روی دست ها
بین دو گنبدی که دل از آسمان برد
خالی است جای گنبد زیبای تو رضا (ع)
این همه حال قنوت حرمت دیدنی است
رکعتی عشق مرا سمت خدا مهمان کن
ذکر قیام و ذکر قعودم شنیدنیست
وقتی که قبله ی دل من گنبد شماست
بود زندان تو تاریک ولیکن دارد
آسمان چشم به زیبایی این گنبدها
دست ها سوی شما هست دراز؟
یا کبوترهات هم حاجت دهند
عشق بالا برده دستم را بسوی گنبدت
اختیاری نیست اینجا دست بالا بردنم…
جسم شما که زیر زمین است پس چرا
دستان ما به سوی شما رو به آسمان؟
چیده پرهای مرا نفس پر از وسوسه ام
پر پرواز بده تا بشوم جلد خودت
این کبوترها که دور گنبدت پر میزنند
از بقیع و فاطمه بر تو خبر آورده اند
سفره های مادرم این را به من اثبات کرد
دست خالی از درت هرگز نرفته هیچ کس
تمام عمرمان در زیر دینیم
غلام پادشاه کاظمینیم
کبوتران تو دلشاد و ، پر ز دلهره اند
کبوتران غریب حریم عمه تان
باب الحوایج بوده اید از بس شماها
ماهم ز سر تا پا براتان دست گشتیم
دستمان سوی شما بهر گدایی باز شد
مرغ دل سوی حرم آماده ی پرواز شد
دوباره حرف و حدیث دوگنبد زیبا
دوباره حال من و قبر مادرت زهرا
تا که در غربت نماند این حرم مثل بقیع
پشت گنبدها به پشت یکدگر گرم است گرم
خونسردی ات را حفظ کن… آغوش وا کن
گلدسته ها آغوش گرم دو امام است
بیا دوباره مرا کاظمین مهمان کن
دلم شکسته علاجش زیارت حرم است
قصور کردم و این بار از تو ننوشتم!
قلم نوشت بقیع، قبر مادری تنها
آسمان بر روی گنبد های زرین شد بنا
نیمی از آن سامرا روی زمین آوار شد
دو گنبد داری و صدها کبوتر
و من جز دست خالی هیچ ، آقا
با شور یا باب الحوائج سینه می زد
هر کس که دستش رو به محراب دعا بود
کبوتر ها پریدند و دل زائر هوایی شد
دو گنبد دلبری کردند؛ دلها کربلایی شد
نگاه کن به سر و وضع آن گدایی که…
به جز دو دست تهی دیدگان تر دارد
اینجا دو گنبد می درخشد یا سه گنبد…
تردید کردم مشهدم یا کاظمینم
اینجا همه مست مناجات و دعایند
چون صاحبان این حرم مشکل گشایند
دستم به گنبد زردت نمی رسد
آقا بخاطر زهرا نگاه کن
گاهی دلم مشهد گهی در کاظمین است
هر جا برود باز دلم تنگ حسین است
این همه حاجت و دو چشم گنبد زرد
که شب و روز خیره گشته رو به خدا
کردم هوای گنبد و گلدسته های تو
آقا تمام زندگی من فدای تو
می خواستند داغ تو را شعله ور کنند
وقتی که سوختی همه را با خبر کنند
می خواستند دفن شوی زیر خاکها
تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند
می خواستند شام غریبان بپا کنند
تا بچه های فاطمه را در به در کنند
از ناسزا بگو که چه آورده بر سرت
می خواستند باز تو را خونجگر کنند
می مکد رشته های بی احساس
نیمه جانی که مانده در تن را
یک نفر هم نمیکند چاره
زخم زنجیر و زخم گردن را
روزه داری تمام روزت را
تازیانه توراست افطاری
آسمان جای توست آقاجان
از چه رو کنج چار دیواری ؟
مثل شمعی که شعله ور باشد
جسمتان آب میرود آقا
گم شده صبح و شام آخر کی_
چشمتان خواب میرود آقا ؟
کنج زندان نشسته ای داری
روضه ی قتلگاه می خوانی
تشنه ماندی و اش
مادرت را به آه می خوانی
چه قدر مثل مادرت شده ای
آنکه رخساره ی کبودی داشت
ناسزا های دشمنت انگار
خنجری بین سینه ات میکاشت
خنده میزد به گریه ات دشمن
ای که از درد خویش می سوزی
میکِشی انتظارِ فرزندت
به درِحجره چشم میدوزی
هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد
مادر پدرهامان همین که کم میاوردند
یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند
آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود
نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود
گاهی میان روضه ی ما شور می آمد
پیرزنی از راه خیلی دور می آمد
با دختری از هر دو چشمش کور … می آمد
بهر شفای کودک منظور میِ آمد
و من هر چه دارم ز اولاد زهراست
به باب الحوائج ، به موسى ابن جعفر
چه کسی رفته به آنجا که جهان نور است
چه کسی دیده دو خورشید بتابد با هم
مسیر کاظمینت را اگر چه خسته می آیم
تماشای دو گنبد حکم چای تازه را دارد
در کاظمین هر روز همچون ظهر عاشوراست
وقتی که دریک آسمان آن دو خورشید است…
برای زایرتان مرگ بهتر از این بود
به کربلا و نجف رفت…کاظمین اما…
اگرچه هستیم وقف حسین است
ولی امشب دلم در کاظمین است
پس در همین ایران ما هم کاظمینی هست
راه میان مشهد و قم را که برداریم
باب الحوایجی و امامی است کاظمین
باب الحوایجی و امامی است کربلا
چه قلبها که به آستان شما پر بکشد
ز کاظمین همه راهی کربلا بکنید
طرز تهیه ماکارونی با مرغ بسیار خوشمزه در قسمت آشپزی سایت جسارت.امیدواریم که این مطلب مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد
اگر شما هم نام ماکارونی با مرغ را شنیده اید و علاقه به درست کردن آن هستید می توانید به آسانی آنرا در بخش آشپزی ما آموزش ببینید
دستور پخت و طرز تهیه ماکارونی با مرغ خیلی خوش طعم با پنیر پیتزا
ماکارونی فرمی :♦: 400 گرم
زیتون :♦: به مقدار لازم
سینه مرغ یا فیله مرغ :♦: 350 گرم
خامه :♦: 200 گرم
گوجه فرنگی پوره شده :♦: 400 گرم
فلفل دلمه ای :♦: 1 عدد
پیاز :♦: 1 عدد بزرگ
نمک و فلفل :♦: به مقدار لازم
پنیر پیتزا :♦: 250 گرم
دستور پخت و طرز تهیه ماکارونی با مرغ خیلی خوش طعم با پنیر پیتزا
به نقل از سایت جسارت برای تهیه ماکارونی با مرغ ابتدا باید
ابتدا ماکارونی را با آب جوش و نمک پخته و آبکش کرده و کنار میگذاریم.
در تابه ای روغن ریخته و پیاز ها را در روغن سرخ میکنیم و سینه مرغ را به اندازه های متوسط خرد می کنیم و
داخل پبازها ریخته و به همراه زردچوبه و فلفل و نمک خوب سرخ میکنیم.
بعد هم پوره گوجه فرنگی رو اضافه میکنیم و میگذاریم 10 دقیقه بپزد.
سپس هم خامه و زیتون ها رو اضافه میکنیم.
داخل ظرف پیرکسی ماکارونی ها را میریزیم و بعد هم مواد را روی ماکارونی ها میریزیم و در آخر هم پنیر پیتزارو می ریزیم.
ظرف را داخل فر با دمای 170 درجه سانتی گراد به مدت 30 دقیقه قرار می دهیم تا زمانی که پنیر آب شود و رویش کمی رنگ بگیرد.
دستور پخت و طرز تهیه ماکارونی با مرغ خیلی خوش طعم با پنیر پیتزا
170 درجه سانتی گراد معادل 330 درجه فارنهایت می باشد.
طرز تهیه ته چین آلو و اسفناج با مرغ بسیار خوشمزه در قسمت آشپزی سایت جسارت.امیدواریم که این مطلب مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد
اگر شما هم نام ته چین آلو و اسفناج با مرغ را شنیده اید و علاقه به درست کردن آن هستید می توانید به آسانی آنرا در بخش آشپزی ما آموزش ببینید
روش آماده سازی و طرز تهیه ته چین آلو و اسفناج با مرغ خوشمزه و عالی
برنج :♦: ۲ پیمانه
مرغ :♦: ۲۵۰ گرم
اسفناج :♦: نیم کیلو
آلو بدون هسته یا برگه قیسی :♦: ۱ لیوان
پیاز داغ :♦: ۳ قاشق غذا خوری
زعفران دم کرده :♦: به میزان لازم
نمک و فلفل و زردچوبه :♦: به میزان لازم
زرده تخم مرغ :♦: ۳ عدد
ماست سفت :♦: ۲ قاشق غذاخوری
پیاز :♦: ۱ عدد
روغن زیتون :♦: ۳ قاشق غذاخوری
روش آماده سازی و طرز تهیه ته چین آلو و اسفناج با مرغ خوشمزه و عالی
مواد لازم در این دستور برای تهیه غذا برای 3 نفر می باشد.
به نقل از سایت جسارت برای تهیه ته چین آلو و اسفناج با مرغ ابتدا باید
برنج را با نمک و آب خیس کنید .
اسفناج پاک کرده و شسته شده را خرد کنید و بدون آب روی حرارت گذاشته و
نمک و زردچوبه و ۲ قاشق روغن زیتون اضافه کنید و صبر کنید تا پخته شود .
بعد از تبخیر شدن آب اسفناج ،حرارت را خاموش کنید و پیاز داغ را اضافه کنید .
مرغ را با یک عدد پیاز و نمک و فلفل و زردچوبه پخته وپس از پخته شدن آب مرغ را به خورد گوشت داده تا خوشمزه شود و سپس گوشت را ریش ریش و از هم باز کنید .
در صورت استفاده از آلو ،آنرا خوب بشویید و هسته را در آورده و با استفاده از کمی آب آنرا بجوشانید تا نرم شود.
برنج را به سبک کته روی حرارت گذاشته روغن زیتون اضافه کنید و صبر کرده تا آبش تبخیر شود یا برنج را آبکش کرده.
بعد زرده تخم مرغ و ماست و زعفران را با هم زده و یک الی دو قاشق روغن و برنج را به آن اضافه کرده و خوب مخلوط کنید.
کف قابلمه را چرب کرده و نیمی از برنج را در آن ریخته و با پشت قاشق سطح آنرا صاف کنید.
بعد به ترتیب یک لایه اسفناج و یک لایه مرغ و یک لایه آلو بچینید و با پشت قاشق صاف کنید و در آخر یک لایه دیگر از برنج و دو باره با پشت قاشق صاف کنید.
درب قابلمه را گذاشته با استفاده از شعله پخش کن و حرارت کم برنج را به مدت سه ربع ساعت الی ۵۰ دقیقه دم بیندازید .
روش آماده سازی و طرز تهیه ته چین آلو و اسفناج با مرغ خوشمزه و عالی
اگر از برگه قیسی استفاده می کنید برگه ها را در آب خیسانده تا کمی نرم شود و خوب شسته تا عاری از شن شود .
شعر در مورد نقاب,شعر در مورد نقاب چهره,شعر در مورد نقاب خنده,شعری در مورد نقاب,شعر نو در مورد نقاب,شعر کوتاه در مورد نقاب,شعری درباره نقاب,شعر نو در باره نقاب,شعر در وصف نقاب,شعر نقاب,شعر نقاب قمیشی,شعر نقاب بر چهره,شعر نقاب چهره,شعر نقاب سیاوش,شعر نقاب از چهره بردار,شعر نقابی,شعار نقابه المحامین,شعار نقابه المهندسین,شعر نقابه المعلمین,متن شعر نقاب از قمیشی,متن شعر نقاب قمیشی,شعر نقاب از سیاوش قمیشی,شاعر شعر نقاب سیاوش قمیشی,شعر در مورد نقاب چهره,شعر نقاب سیاوش قمیشی,متن شعر نقاب سیاوش,شعر آهنگ نقاب سیاوش قمیشی,شاعر شعر نقاب سیاوش,دانلود شعر نقاب از سیاوش قمیشی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد نقاب برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
چه شوی ز دیده پنهان که چو روز می‌نماید
رخ همچو آفتابت ز نقاب آسمانی.
زاهد از اندوهِ رسوایی به رخ دارد نقاب
ورنه پیشِ دیگران خود بی‌نقاب آید برون
حالا پرواز کرده‌ای
بر بال فرشتگان نشسته
پیله‌بسته
پروانه‌ای؟
نه
عقاب من!
تک‌سوار بی نقاب من!
دوست می‌دارم خیانت‌هایت را
که به من روا می‌داری
زیرا تایید می‌کند که زنده‌ای
و از دروغ و نقاب پوشیدن
ناتوان
مرا نقاب‌ها به درد می‌آورد
بیش از به درد آوردن خیانت
لب های مان دو بال کبوتر
باز می شود و بسته می شود
باز می شود و بسته می شود
دو بال کبوتر
که در دو تن آشیانه دارد
شب نقاب عمومی است
گیسو به دست می کشد از رخ نقاب را
تا شرم در نقــاب کشد آفتـــــاب را
نقابی بسته ای بر چهره ات دیوانه ی شاعر
و چشمان خدا پشت نقابت خوب پنهان شد
چگونه شک نکنم دست مهربانش را؟
به حسن نیّت این مردم نقاب زده؟
چنانچه خواست دلت بی حساب گریه کنی
قسم بخور که فقط با نقاب گریه کنی
خسته ام از این نقاب لعنتی بر چــهره ام
نه نمی خواهم تو را در بودنم کتمان کنم
آه خفاش های بی مقدار
کشتن آفتاب نزدیک است
لحظه های کشیدن دست و
روسری و نقاب نزدیک است
هر نقاب روی جانان را نقاب دیگرست
هر حجابی را که طی کردی حجاب دیگرست
نقاب اگر به رخ دلبران حجاب شود
رخ لطیف تو بی پرده از نقاب شود
نقاب دولت بیدار، خواب سنگین است
به زور گریه به یک جانب این نقاب انداز
نقاب روی تو، جانا، منم که چون گویم:
رخ از نقاب برافگن، مرا براندازی
قول چون روی برد زیر نقاب، ای بخرد
به عمل باید از این روی گشادنت نقاب
غنچه مستور از نقاب برآمد
گل ز پریخانه حجاب برآمد
گوشه آن نقاب را بشکن
ورق انتخاب را بشکن
مشو از چشم بستگان غافل
یوسفی در نقاب اگر داری
خورشید چراغ روز می گردد
زان چهره اگر نقاب برداری
چه بود گر نقاب بگشایی؟
بی دلان را جمال بنمایی؟
حسن پوشیده بود زیر نقاب
عشق برداشت از میانه حجاب
بگشاد نقاب بی نشانی
وین عالم بانشان چه می شد
آن جا حسنی نقاب بگشود
پیراهن حسن ها قبا بود
گلزار نقاب می گشاید
بلبل بگرفت باز زاری
معنیش روی خوب کنم وانگهی
اندر نقاب لفظش پنهان کنم
کی سفیدی می تواند شد به چشم ما نقاب؟
کف چه باشد تا شود بر چهره دریا نقاب
در نقاب کف دل از روشن ضمیران می برد
آه اگر افتد به یک جانب نقاب زنده رود!
تا تو را اهل نظر هیچ تماشا نکنند خم
به خم زلف تو بر چهره نقاب است، نقاب
بگشا نقاب از رخ که رخ تو است فرخ
تو روا مبین که با تو ز پس نقاب گویم
بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را
بنمود ساقی آن رخ چون آفتاب را
باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقاب
گوییا در زیر ابری رفت ناگه آفتاب
چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقاب
که تا نمود نمود آنچه، سینه گشت خراب
تا گل از شرم رویت آب شود
یک زمان برفگن ز چهره نقاب
سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخت
به زلف تیره شب نور صبح تاب انداخت
چگونه صبح بخندد که روی ابر سیاه
سفیده کرد و ز دیبا بر او نقاب انداخت
معشوق عیان می گذرد بر تو ولیکن
اغیار همی بیند از آن بسته نقاب است
ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
جمال دختر رز نور چشم ماست مگر
که در نقاب زجاجی و پرده عنبیست
نقاب گل کشید و زلف سنبل
گره بند قبای غنچه وا کرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
گل مراد تو آن گه نقاب بگشاید
که خدمتش چو نسیم سحر توانی کرد
معشوق چون نقاب ز رخ در نمی کشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کنند
چو ماه نو ره بیچارگان نظاره زند
به گوشه ابرو و در نقاب رود
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت
کمال عدل به فریاد دادخواه رسید
به نیم شب اگرت آفتاب می باید
ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز
سر خدا که در تتق غیب منزویست
مستانه اش نقاب ز رخسار برکشیم
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن
تو کافردل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
فخر رهی بدان دو سیه چشمکان تست
کامد پدید زیر نقاب از بر دو خد
رخ وی، چو خورشید گیتی فروز
پدیدار شد، از شبه گون نقاب
گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
برقع فروهلد به جمال آفتاب را
اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب
هزار مؤمن مخلص درافکنی به عقاب
حیف باشد بر چنان تن پیرهن
ظلم باشد بر چنان صورت نقاب
نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم
چو بازی ختم شد، بیگانه دیدیم آشنایان را
چو نیلوفر در آب و مهر در میغ
پری رخ در نقاب پرنیانست
زان روی و خال دلستان برکش نقاب پرنیان
تا پیش رویت آسمان آن خال اختر برکند
روز من شب شود و شب روزم
چون ببندی نقاب و بگشایی
گر تو پری چهره نپوشی نقاب
توبه صوفی به زیان آوری
رویی که روز روشن اگر برکشد نقاب
پرتو دهد چنان که شب تیره اختری
فی الجمله نقاب نیز بیفایده نیست
تا زشت بپوشند و نکو بگذارند
محتسب گر فاسقان را نهی منکر می کند
گو بیا کز روی مستوری نقاب افکنده ایم
روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف
گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست
کف چه حد دارد نقاب شورش دریا شود؟
مستی سرشار، بی دستار می سازد مرا
حسن عالمگیر لیلی تا نقاب از رخ گرفت
دامن دشت جنون دامان محمل شد مرا
عشق اگر از حسن عالمسوز بردارد نقاب
شمع چون پروانه گردد گرد سر پروانه را
حجاب نور می سوزد نگاه خیره چشمان را
نمی باید نقاب دیگر آن رخسار شرمین را
نسیم بی ادب، بند نقاب غنچه نگشاید
چمن پیرا به من گر واگذارد پاسبانی را
حسن بی پرده کند آب نگه را، ورنه
دست، گستاخ به آن بند نقاب است مرا
به مجلسی که کشی از نقاب بند آنجا
ستاره سوخته ای نیست جز سپند آنجا
در آن حریم که روی تو بی نقاب شود
به داغ شمع سیاهی شود شبستان ها
شعر در مورد فراموش شدن,شعری در مورد فراموش شدن,شعر درباره فراموش شدن,شعر در مورد فراموش کردن,بیت شعر در مورد فراموش شدن,شعر زیبا درمورد فراموش شدن,شعری درباره فراموش شدن,شعر درباره فراموش کردن,شعر درباره ی فراموش شدن,شعر در وصف فراموش شدن,شعر فراموش شدن,شعر فراموش کردن,شعر فراموش کردن عشق,شعر درباره فراموش شدن,شعر در مورد فراموش شدن,شعر راجع به فراموش شدن,شعر برای فراموش شدن,شعر راجب فراموش شدن,شعری درباره فراموش شدن,شعر درباره ی فراموش شدن,شعر درباره فراموش کردن,شعر در مورد فراموش کردن,شعری در مورد فراموش شدن,بیت شعر در مورد فراموش شدن,شعر زیبا درمورد فراموش شدن,شعر درمورد فراموش شدن
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد فراموش شدن برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
وقتی می‌گویم دیگر به سراغم نیا،
فکر نکن که فراموشت کرده‌ام یا دیگر دوستت ندارم، نه!
من فقط فهمیدم وقتی دلت با من نیست،
بودنت مشکلی را حل نمی کند تنها دلتنگ ترم می کند!
فراموشت کرده ام
ای نور دسته دسته
که بر هم می گذارم
و تو را می سازم.
ماه سیاه
مانده ام چگونه تو را فراموش کنم
اگر تو را فراموش کنم
باید سال‌هایی را نیز
که با تو بوده ام فراموش کنم
دریا را فراموش کنم
و کافه های غروب را
باران را
اسب ها و جاده ها را
باید دنیا را
زندگی را
و خودم را نیز فراموش کنم
“تو” با همه چیز من آمیخته ای
فراموشت کرده ام
و حالا
همه چیز عادی شده
باران که می بارد
پنجره را می بندم
دیگر یادم نیست
غروب جمعه
چه ساعتی بود !
پاییز را
تنها از روی تقویم می شناسم !
فراموشت کرده ام
اما …
گاهی دلم برای دلتنگ ِ تو شدن
تنگ می شود
در نی زار
پرنده ای اندوهگین می خواند
گویی چیزی را به یاد آورده
که بهتر بود
فراموش کند.
چرا فراموش کرده ای
پیش از خوابت
چراغِ خواسته هایِ سوزانِ مرا
خاموش کنی؟
تو در من
نشانی درخشان به جای گذاشتی
برای پرندگانِ شکارچی.
فراموشت کرده ام
مثل کودکی که
میان کوچه پس کوچه های شهر
آواره است
و راه خانه اش را
گم کرده است!
در آخر،
ما حرف‌های دشمنانمان را فراموش خواهیم کرد.
اما سکوت دوستانمان را .. هرگز.
بر فرو رفتگی های این سنگ
دست بکش
و قرن ها
عبور رودخانه را حس کن!
سنگ ها
سخت عاشق می شوند
اما فراموش نمی کنند!
من
عادت کرده ام
هر صبح
قبل از باز شدن چشم هایم
دوستت داشته باشم
و برایم مهم نباشد که تو
در کجای این شهر شلوغ
به فراموش کردنم مشغول هستی..!
ترکم نکن!
بیا هر آنچه را می‌توانیم فراموش کنیم،
همه چیز در حال فراموش شدن است.
فراموش کنیم سوء تفاهم‌ها
و اوقاتی را که برای فهمیدنِ «چگونه»ها هدر دادیم
و لحظه‌هایی را که در آن‌ها
به ضربِ «چرا»ها
شادی قلبمان را کشتیم.
ترکم نکن!
فراموش کردن تو
بلعیدن پاره سنگی ست
که از گنجایش دهان من
بزرگتر است!
شازده کوچولو: اهلی کردن یعنی چی؟
روباه: چیزی ست که پاک فراموش شده..
معنی اش ایجاد علاقه کردن است
روباه گفت:
انسان‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند
اما تو نباید فراموشش کنی
تو تا زنده‌ای
نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ای مسئولی!…
گفته بودم؛
فراموشی زمان می‌خواهد..
اشتباه بود
فراموشی زمان نمی‌خواهد
فراموشی دل می‌خواست
که آن هم پیش تو ماند.
فراموش کردن کسی که دوستش داری،
مثلِ به خاطر آوردن کسی است
که هرگز او را ندیده ای
برای فراموشی تو
هیچ راهی وجود ندارد
خودم را
به هر راهی که می زنم
روزی با تو رفته بودم
نگاهم
در آینه فرو می ریزد
جزیره ای
به زیر آب می رود
در ساحل آینه،
دستانی کورمال
عطر تو را می جویند
و پرندگان
بودن جزیره را
فراموش می کنند
به یاد تو هستم
کاش
خداحافظی نمی‌کردی و می‌رفتی
من عمری خداحافظی تو را
به یاد داشتم
پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است
مرا نظاره می‌کند
که چرا من
هنوز جهان را ترک نکرده‌ام
من که قلب فرسوده دارم
من که باید با قلب فرسوده
کم کم تو را فراموش کنم
سخت است!
فراموش کردن کسی که با او
همه چیز
و همه کس را
فراموش می کردم
چشمان تو
معنای تمام جمله های ناتمامی ست
که عاشقان جهان
دستپاچه در لحظه دیدار فراموشی گرفتند
و از گفتار بازماندند…
کاش می توانستم
ای کاش خودم را
در چشم های تو حلق آویز کنم
از هر لیوانی که آب نوشیدم
طعم لبان تو و پاییزی
که تو در آن به جا ماندی به یادم بود
فراموشی پس از فراموشی
اما
چرا طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن
گم شدی در خانه مانده بود
ما سرانجام توانستیم
پاییز را از تقویم جدا کنیم
اما
طعم لبان تو بر همه ی لیوان ها و بشقاب ها
حک شده بود
ماهی ِ تُنگ کوچکی هم اگر بودم
فراموشم نمی‌شد دریا…
هیچ موجودی
نداشته‌هایش را فراموش نمیکند
چه قدر چای که ننوشیده‌ام
در کافه‌هایی که با تو نرفتم
و چه نیمکت‌ها
که مرا کنارِ تو،
ندیده فراموش کردند!
زندگی، بدون روزهای سخت نمی شود…
روزهای سخت، همچون برگهای پاییزی شتابان فرو می ریزند،
در زیر پاهای تو، اگر بخواهی…
فراموش نکن !
برگهای پاییزی بی شک در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت
و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند.
این که باید
فراموش ات می کردم را هم
فراموش کردم
تو تکراری ترین حضور روزگار منی
و من عجیب
به آغوش تو
از آن سوی فاصله ها
خو گرفته ام
آرزوهایت بلند بود
دست های من کوتاه
تو نردبان خواسته بودی
من صندلی بودم
با این همه
فراموشم مکن
وقتی بر صندلی فرسوده ات نشسته ای
و به ماه فکر می کنی.
قلب من گواه بر تو دارد
دشوار است
فراموشی لبخند تو
در دیده‌ی من
جمله خیال اند و تو نقشی
بر خاطر من
جمله فراموش و تو یادی
تنهایی
چیزهای زیادی
به انسان می‌آموزد
اما تو نرو…
بگذار من نادان بمانم!
همه‌ی کلمات
معنای تو را می‌دهند
مثل گل‌ها همه
که بوی تو را پراکنده‌اند .
سکوت کرده‌ام
که فراموشت کنم
اما مدام
مثل زنبوری سرگردان ،
رانده از کندویش
دور گلم می‌گردم
از تهران که می‌گویم به دریا می‌رسم
از خودم از تو
از آسمان که می‌گویم به دریا می‌رسم
از دریا که فاصله می‌گیرم
که فراموش می‌کنم
که دوباره شروع می‌کنم
به دریا می‌رسم
کجای دریا نشتی دارد
که تمام رابطه‌های من عاشقانه می‌شوند
خیس می‌شوند و به دریا می‌رسند.
تو ماه را
بیشتر از همه دوست می‌داشتی
و حالا ماه هر شب
تو را به یاد من می‌آورد
می‌خواهم فراموش‌ات کنم
اما این ماه
با هیچ دستمالی
از پنجره‌ها پاک نمی‌شود!
هر ثانیه می‌گذرد
چیزی از تو را با خود می‌برد
زمان غارتگر غریبی است
همه جیز را بی اجازه می‌برد
و تنها یک چیز را
همیشه فراموش می‌کند:
حس «دوست داشتن» تو را
خواب رویای فراموشی هاست !
خواب را دریابم ،
که در آن دولت ِ خاموشی هاست
با تو در خواب مرا
لذت ِ ناب ِ هم آغوشی هاست
نامرد اگر بودم
نبودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم
مرد نیستم اما
نامرد هم نیستم
زنم و نبودنت
پیرهنم شده است
آدمی از بیمِ فراموشی است
که جهان را به خوابِ آسان‌ترین اسامیِ خویش می‌خواند
.
نمی دانم چرا این عقل
یقه ی دلم را رها نمی کند!
مگر تقصیر من است؟
که تو را با دلم می خواهم و
با عقلم جور درنمی آیی!!
شعرهایم
دوست دارند یکبار
تو را از نزدیک ببینند.
کاش می شد شبی
به خواب دفترم
بیایی…
این چشمه نباید بند بیاید
میخک‌هایی که در قلبها شکوفا شده‌اند
از تشنگی می‌خشکند
اگر دوست‌داشتن را فراموش نکنی
تمام زیبایی‌ها را به یاد خواهی آورد.
عجیب است
برای فروافتادن از شاخسار بید
هیچ برگی چشم براه پاییز
نمی ماند
قرار من باش
تا در مدار تو باشم،
چه قرار و مداری بهتر از این !؟
سخت است!
فراموش کردن کسی که با او
همه چیز
و همه کس را
فراموش می کردم
شهامت می‌خواهد
دوست داشتنِ کسی که
هیچ وقت
هیچ زمان
سهم تو نخواهد شد
روزی هزار مرتبه آرزو می کنم
ای کاش زودتر آلزایمر بگیرم
شاید این مدلی فراموشت کنم
می روی و من تحمل می کنم نبودنت را
می مانم و تو فراموش می کنی بودنـم را
یروز می مردن ، فراموش می شدن آرام آرام …
امروز چه زود از یاد می رویم بی آنکه بمیریم …
یک مرد برای عاشق شدن
به یک لحظه نیاز دارد
برای فراموش کردن
به یک عمر
یادم می آید گفته بودی
ساده و کوتاه نویسی را دوست داری
تقدیم به تو …
ساده و کوتاه …
دیگر تصمیم خود را گرفته ام
فراموشت می کنم
تو آسمون عاشقی ستاره پیدا نکنی
مدیون اشکای منی اگه فراموشم کنی
روزگار استاد فراموشی هاست
امید وارم شاگردش نباشی !!!
تصمیم گرفتم آنقدر کمیاب شوم شاید دلی برایم تنگ شود
ولی افسوس فراموش شدم !
فراموشی گرفته است خانه،
انگار از تمام دیوارها
نقشِ یاد تو را جویده‌اند موریانه‌ها
اشک خشک میشه ، خنده محو میشه ،
اما یاد تو فراموش نمیشه !
از سکوت پرسیدم برای بهترینم چه بنوسیم ؟
گفت : بنویس ما را چون روزگاران مبر از یاد
نه، نمی‌توانم فراموشت کنم
زخم‌های من،
بی‌حضور تو
از تسکین سر باز میزنند
مرا به یاد خواهی آورد
آنچنان که غبار را از سنگ قبر کهنه‌ای بشوید
تا نام فراموش گشته ای بدرخشد
از پس سالها
مرا به یاد خواهی آورد..
.
به روزگار عزیزان که یاد می کنمت
علی الدوام نه یادی پس از فراموشی
خنده چون مینای می کم کن که چون خالی شدی
می گذارد چرخ بر طاق فراموشی ترا
تا به حیرت نرسد دیده نمی آرامد
سیل در بحر فراموشی کند غوغا را
برد و بر طاق فراموشی جاوید گذاشت
تیشه صافدلم آینه شیرین را
فرامشی ز فراموشی تو می خیزد
اگر تو یاد کنی، یاد می کنیم ترا
نوازشی است زبان را، نه از فراموشی است
اگر گهی به زبان یاد می کنیم ترا
یادبود ما فراموشی است از احوال ما
پیش عزلت دوستان تقصیر خدمت خدمت است
در دیار ستم از نامه صد پاره ما
جای در رخنه دیوار فراموشی نیست
زندان فراموشی من رخنه ندارد
در مصرم و هرگز ز عزیزان خبرم نیست
از فراموشی به فکر کار خویش افتاده ای
ورنه در روز ازل سامان کارت داده اند
کی از تو جان غمگینی شود شاد؟
کی آخر از فراموشی کنی یاد؟
هیچ باشد که از فراموشی
یاد آری در آن خجسته مقام؟
گر آب فراموشی ازین بیشتر آید
ترسم که فرو شوید از آن لوح ضمیرم
ز گرمی بی نصیب افتاده ام، چون شمع خاموشی
ز دلها رفته ام، چون یاد از خاطر فراموشی
سخن را شسته دفتر بر سر آب فراموشی
چو گل از پای تا سر گوش اما از زبان فارغ
چو غفلت غافلیم از غفلت احوال خود (بیدل)
فراموشی فراموشی بیاد کس نمی آرد
غنیمت شمارید پیغام هم
فراموشی است آخر این یادها
موقوف فراموشی ایام شبابست
خلدی اگر ایجاد کند آدم پیری
تشنه را کی بود فراموشی
چون سنقرئک فلا تنسی
من ناتوان ز یاد کسی گشتم، ای طبیب
آن دارویم بده که فراموشی آورد
طرز تهیه خورش نخود فرنگی با مرغ بسیار خوشمزه در قسمت آشپزی سایت جسارت.امیدواریم که این مطلب مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد
اگر شما هم نام خورش نخود فرنگی با مرغ را شنیده اید و علاقه به درست کردن آن هستید می توانید به آسانی آنرا در بخش آشپزی ما آموزش ببینید
دستور پخت و طرز تهیه خورش نخود فرنگی با مرغ مخصوص مهمانی
این خورش یکی از غذاهای سنتی پاکستان است که مانند همه خورش‌ها با پلوی ساده سرو می‌شود.
نخودفرنگی :♦: ۵۰ گرم یا یک چهارم پیمانه
روغن زیتون :♦: ۳ قاشق سوپ خوری
پیاز :♦: یک عدد بزرگ (ریز خرد شود)
تکه‌های مرغ بدون استخوان :♦: ۴۵۰ گرم
آب مرغ :♦: یک و نیم پیمانه
زردچوبه :♦: یک قاشق چای‌خوری
پودر دارچین :♦: نصف قاشق چای‌خوری
جوز هندی رنده شده :♦: یک چهارم قاشق چای‌خوری
نعنا خشک :♦: ۲ قاشق سوپ‌خوری
بادمجان :♦: ۲ عدد (نگینی خرد شود)
گوجه‌فرنگی متوسط :♦: ۸ عدد (نگینی خرد شود)
سیر :♦: ۲ حبه (رنده شده)
نمک و فلفل :♦: به میزان لازم
برگ نعنا :♦: چند عدد برای تزیین
دستور پخت و طرز تهیه خورش نخود فرنگی با مرغ مخصوص مهمانی
با این میزان مواد اولیه می توانید برای 4 نفر این غذای خوشمزه را تهیه کنید
به نقل از سایت جسارت برای تهیه خورش نخود فرنگی با مرغ ابتدا باید
نخود فرنگی‌ها را داخل قابلمه‌ای بریزید و بعد از اضافه کردن مقداری آب، در ظرف را بگذارید و روی شعله اجاق‌گاز قرار دهید تا بپزد.
یک قاشق از روغن زیتون را در تابه‌ای بریزید و روی اجاق‌گاز قرار دهید تا داغ شود،
سپس پیاز را در روغن سرخ کنید. پس از آن، تکه‌های مرغ را نیز اضافه کنید و
در ظرف را بگذارید تا مرغ روی حرارت ملایم اجاق‌گاز نیم‌پز شود.
قابلمه متوسطی آماده کنید و همه مواد (شامل زردچوبه، آب مرغ، دارچین، جوز هندی، نعنا و نخودفرنگی نیم‌پز شده) را در آن بریزید و
با اضافه کردن کمی نمک و فلفل مزه‌دار کنید؛ سپس قابلمه را به مدت یک ساعت روی شعله اجاق‌گاز قرار دهید.
دستور پخت و طرز تهیه خورش نخود فرنگی با مرغ مخصوص مهمانی
بعضی‌ها آن را با گوشت قرمز هم می‌پزند ولی با مرغ خوشمزه‌تر است.
اگر از اول مرغ پخته را در خورش بریزید، بعد از حرارت دادن طولانی‌مدت، له می‌شود؛
مگر آنکه مرغ را تنها کمی در روغن تفت دهید و به صورت نیم‌پز به همراه بقیه مواد به خورش اضافه کنید تا پخت آن کامل شود.
در این فاصله زمانی یک ساعته، مقدار باقیمانده روغن را در تابه‌ای بریزید و روی حرارت قرار دهید تا داغ شود،
سپس بادمجان خرد شده را به مدت ۱۰ دقیقه در آن تفت دهید.
بعد گوجه‌فرنگی و سیر را اضافه کنید و چند دقیقه حرارت دهید و کناری بگذارید.
این مخلوط را پس از گذشت یک ساعت همراه مرغ پخته به خورش اضافه کنید و
روی شعله ملایم اجاق‌گاز حدود ۴۵ دقیقه دیگر حرارت دهید. در پایان خورش را با برگهای نعنا تزیین کرده و با پلوی ساده سرو کنید.
طرز تهیه تاس کباب با مرغ بسیار خوشمزه در قسمت آشپزی سایت جسارت.امیدواریم که این مطلب مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد
اگر شما هم نام تاس کباب با مرغ را شنیده اید و علاقه به درست کردن آن هستید می توانید به آسانی آنرا در بخش آشپزی ما آموزش ببینید
آموزش و طرز تهیه تاس کباب با مرغ بسیار خوشمزه و رژیمی
تاس کباب یک غذای کاملا رژیمی و بدون روغن است
گوشت :♦: 400 گرم
هویج متوسط :♦: 2 عدد
کدو سبز :♦: 2 عدد
بادمجان :♦: 2 عدد
سیب زمینی :♦: 3 عدد
گوجه فرنگی :♦: 2 عدد
پیاز :♦: 2 عدد
آلو خورشتی :♦: 10 عدد
گرد لیمو :♦: 1 قاشق غذا خوری
دارچین :♦: 1 قاشق مربا خوری
نمک ، فلفل و زردچوبه :♦: به میزان لازم
آموزش و طرز تهیه تاس کباب با مرغ بسیار خوشمزه و رژیمی
زمان آماده سازی و پخت این غذا بطور کاملا حدود 80 دقیقه زمان می برد
به نقل از سایت جسارت برای تهیه تاس کباب با مرغ ابتدا باید
من تاس کباب را با نصف مرغ درست کردم به این ترتیب که مرغ را تکه کردم و
ته قابلمه چیدم و روی آن یک ردیف پیاز حلقه شده و بعد هویج و به را چیدم و
نمک و فلفل و زردچوبه زدم با یک لیوان آب گرم و گذاشتم روی حرارت.
بعد از یک ربع بقیه مواد را چیده و لابه لای آن از گرد لیمو و دارچین ریختم و
2 قاشق غذاخوری رب گوجه و 2 قاشق آبغوره و یا آبلیمو اضافه کرده و
آب آنرا انداره کرده و تقریبا بعد از نیم ساعت تا چهل و پنج دقیقه غدا حاضر است.
از هرگونه مواد دیگر که دوست داشتید می توانید به این غذای رژیمی اضافه کنید.
طرز تهیه مش ماش مرغ بسیار خوشمزه در قسمت آشپزی سایت جسارت.امیدواریم که این مطلب مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد
اگر شما هم نام مش ماش مرغ را شنیده اید و علاقه به درست کردن آن هستید می توانید به آسانی آنرا در بخش آشپزی ما آموزش ببینید
روش آماده سازی و طرز تهیه مش ماش مرغ خوشمزه و عالی
سینه مرغ :♦: 2 عدد
پیاز :♦: 1 عدد
آبلیمو :♦: به میزان لازم
زغفران دم کرده :♦: 1 قاشق غذاخوری
نمک و فلفل سیاه و پودر خردل :♦: به میزان لازم
قارچ :♦: 200 گرم
شیر :♦: 1 پیمانه
آرد سفید :♦: به میزان لازم ( کمی )
پوره سیب زمینی :♦: به میزان لازم
بروکلی :♦: به میزان لازم
روش آماده سازی و طرز تهیه مش ماش مرغ خوشمزه و عالی
از بروکلی رنده شده و تفت داده شده برای تزیین و سرو غذا استفاده می کنیم.
به نقل از سایت جسارت برای تهیه مش ماش مرغ ابتدا باید
برش هاى سینه مرغ را به پیاز رنده شده ،زعفران ،آب لیموى تازه ،خردل ، نمک و فلفل آغشته کنیم و حدود 2 ساعت در یخچال می گذاریم تا مرغ مزه دار شود.
قارچ ها را با حرارت تند بدون روغن تفت میدهیم و کنار میگذاریم .
برش هاى سینه مرغ مزه دار شده را با کمى روغن زیتون روى حرارت متوسط سرخ میکنیم و بعد قارچ ها را اضافه میکنیم .
شیر را با کمى آرد مخلوط کرده و به مرغ و قارچ اضافه میکنیم و در حدود پانزده دقیقه به آن زمان میدهیم و بعد در کنار پوره سیب زمینى و بروکلى سرو می کنیم .
روش آماده سازی و طرز تهیه مش ماش مرغ خوشمزه و عالی
مواد لازم در این دستور برای تهیه غذا برای 5 نفر می باشد.
